header

لقمان مقام علم و حكمت

home
list
archive
درباره وبلاگ
--بسم الله الرحمن الرحیم-- --وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْكُرْ فَإِنَّمَا یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ-- هر آینه به لقمان حکمت دادیم و گفتیم : خدا را سپاس گوی ، زیرا هر، که سپاس گوید به سود خود سپاس گفته ، و هر که ناسپاسی کند خدا بی نیاز و ستودنی است./ پيامبر اسلام(ص) فرمود: « هر كسي كه سوره لقمان را بخواند در قيامت رفيق و دوست او است و به عدد كساني كه كار نيك يا بد انجام دادند( به حكم امر به معروف و نهي از منكر در برابر آنها) ده حسنه به او داده مي شود.»
آمار وبلاگ

تعداد بازدیدها :

346946

تعداد نوشته ها :

708

تعداد نظرات :

19

آیه قرآن تصادفی

روزشمار فاطمیه تاریخ روز
اوقات شرعی تماس با ما

آيه13 سوره لقمان

وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ


  • و لقمان به پسرش گفت و او را پند مي داد كه : اي پسرك من ، به خدا شرك مياور ، زيرا شرك ستمي است بزرگ

تفسير آيه در ادامه مطلب


تفسیر نور
موعظه، یکى از راه‏هاى دعوت به حقّ است و هیچ کس از آن بى نیاز نیست. یکى از
نام‏هاى قرآن، موعظه است. (قد جائتکم موعظه من ربّکم) <46> و در کتاب‏هاى حدیث،
فصلى مخصوصِ مواعظ به چشم مى‏خورد. 
در برخى روایات آمده است : گاهى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جبرئیل مى‏فرمود: مرا موعظه کن. <47> 
حضرت على (علیه اسلام) نیز گاهى به بعضى از یارانش مى‏فرمود: مرا موعظه کن، زیرا در شنیدن 
اثرى است که در دانستن نیست. <48>
1- شیوه‏هاى تربیتِ فرزند را از بزرگان بیاموزیم. (و اذ قال لقمان لابنه)
2- در موعظه باید ابتدا، ذهن و حواسّ شنونده را به خود متوجّه کنیم. (یا بنیّ)
3- موعظه باید بر اساس حکمت باشد. (و لقد آتینا لقمان الحکمه... و هو یعظه)
4- فرزند، به نصیحت نیاز دارد. از فرزندانمان غافل نشویم. (قال لقمان لابنه)
5- در تبلیغ، ابتدا از نزدیکان خود شروع کنیم. (قال لقمان لابنه)
6- از بهترین راه‏هاى تربیت صحیح فرزند، گفتگوى صمیمى ‏با اوست. (و هو
یعظه یا بنیّ)
7- از رسالت‏هاى پدر نسبت به فرزند، موعظه است. (قال لقمان لابنه و هو یعظه)
8- با نوجوان باید با زبان موعظه سخن گفت، نه سرزنش. (و هو یعظه یا بنیّ)
9- موعظه باید با محبّت و عاطفه همراه باشد. (یا بنیّ)
10- یکى از شرایط تأثیر موعظه، احترام و شخصیّت دادن به طرف مقابل است.
(یا بنیّ)
11- در ارشاد و موعظه، مسایل اصلى را در اولویّت قرار دهیم. (یعظه... لا تشرک)
12- مهم‏ترین و محوری‏ترین بُعد حکمت، توحید است. (آتینا لقمان الحکمه... قال...
لاتشرک)
13- شرک، بزرگ‏ترین خطر و اصلی‏ترین مسئله است، در نزد خداوند، همه‏ى 
دنیا متاع قلیل است، (متاع الدنیا قلیل) <49> ، ولى شرک ظلم عظیم است. (لظلمٌ
عظیم) یعنى اگر همه‏ى دنیا را به کسى بدهند که مشرک شود، نباید بپذیرد.
14- مواعظ خود را با دلیل و منطق بیان کنیم. (لاتشرک... انّ الشرک لظلم عظیم)
معناى شرک 
شرک، معناى وسیع و گسترده‏اى دارد که بارزترین آن شرک به معناى بت پرستى است و
این نوع شرک، به فتواى فقها موجب خروج از جرگه‏ى دین و سبب ارتداد انسان مى‏شود.
شرک معانى دیگرى نیز دارد: اطاعت بى چون و چرا از غیر خدا و یا پیروى از هواى نفس 
که قرآن مى‏فرماید: (و لقد بعثنا فى کلّ امّه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت) <50> و
همانا فرستادیم در هر امّتى رسولی، که خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. یا
مى‏خوانیم : (أفرأیت من اتّخذ الهه هواه) <51> آیا ندیدى کسى که هواى نفس خود را خداى خود
قرار داده است.
در قرآن بیش از 100 مرتبه عبارتِ «دون الله» و «دونه» آمده است، یعنى اطاعت و
پرستش غیر خدا شرک است. مؤمنان نیز در مواردى که به غیر از فرمان الهى و معیارهاى 
الهى عمل مى‏کنند، از مدار توحید خارج مى‏شوند. (و ما یؤمن اکثرهم بالله الاّ و هم 
مشرکون) <52> یعنى اکثر مؤمنان، مشرک نیز هستند و تکیه گاه‏هاى غیر الهى دارند.
در روایت آمده است که این گونه شرک، از حرکت مورچه در شب تاریک بر سنگ سیاه 
پوشیده‏تر است.
بنابراین شرک، تنها بت پرستى نیست، بلکه وابستگى به هر قدرت، مقام، مال، مدرک،
قبیله و هر امرى که در جهت خدا نباشد، شرک است.
آثار شرک 
1- حبط عمل :
شرک، کارهاى خوب انسان را از بین مى‏برد، همان گونه که آتش، درختانِ سبز یک جنگل 
را از بین مى‏برد. قرآن، خطاب به پیامبر مى‏فرماید: (لئن اشرکت لیحبطنّ عملک) <53> اگر
مشرک شوی، تمام اعمالت نابود مى‏شود.
2- اضطراب و نگرانى :
هدف یک فرد خداپرست و موحّد، راضى کردن خداى یکتاست که زود راضى مى‏شود، امّا
کسى که به جاى خدا در فکر راضى کردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانى است.
زیرا تعداد مردم زیاد است و هر کدام هم خواسته‏ها و توقّعات گوناگونى دارند.
حضرت یوسف (علیه اسلام) در زندان به دوستان مشرک خود فرمود: (ءارباب متفرّقون خیر ام الله 
الواحد القهّار) <54> ، آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یک خداى واحد.
قرآن مى‏فرماید: مثال کسى که از خدا جدا شود، مثال کسى است که از آسمان پرتاب شود
و طعمه‏ى انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّه‏ى او به مکان دورى پرتاب شود. (و مَن یشرک
بالله فکانّما خَرَّ من السماء فتَخطّفه الطیَر او تَهوى به الرّیح فى مکان سَحیق) <55> 
آری، توحید و بندگى خالص خداوند، قلعه‏ى محکمى‏ است که انسان را از هدر رفتن، به هر
کس دل بستن، دور هر کس چرخیدن، به هر کس امید داشتن، تملّق و ستایش از هر کس و
ترسیدن از هر کس، حفظ مى‏کند. در حدیث مى‏خوانیم : «کلمه لااله الاّ الله حِصنى فمن دَخل 
حِصنى أمِنَ من عذابی» <56> ، توحید قلعه و دژ محکمى ‏است که هر کس در آن وارد شود، از
عذاب خداوند در امان خواهد بود.
3- اختلاف و تفرقه :
در جامعه‏ى توحیدی، محور همه چیز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین مى‏کند
و همه دور همان محور مى‏چرخند، ولى در جامعه‏ى شرک آلود، به جاى خداى واحد،
طاغوت‏ها، سلیقه‏ها و راه‏هاى متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه مى‏نماید.
قرآن مى‏فرماید: (لاتکونوا من المشرکین من الّذین فرّقوا دینهم) <57> از مشرکان نباشید، از
کسانى که (به خاطر سلیقه‏هاى شخصى و نظریّات از پیش ساخته)، عامل تفرقه مى‏شوند.
4- خوارى و ذلّت در قیامت :
قرآن مى‏فرماید: (لا تَجعل مع الله الهاً آخَرَ فتُلقى فى جهنّم مَلوماً مَخذولاً) <58> با خداى واحد،
معبود دیگرى قرار ندهید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.
نشانه‏هاى شرک 
یکى از نشانه‏هاى شرک، بهانه گیرى در برابر قانون الهى است. قرآن به بعضى از آنها
اشاره نموده، مى‏فرماید:
آیا هرگاه پیامبر قانونى آورد که با سلیقه‏ى شما هماهنگ نبود، تکبّر مى‏ورزید؟ (أفکلّما
جاءکم رسول بما لاتهوى انفسکم استکبرتم) <59> 
همین که فرمان جهاد مى‏رسید، مى‏گفتند: چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادید؟ (لِمَ
کتَبتَ علینا القِتال) <60> 
هنگامى‏که غذا براى گروهى از بنى اسرائیل رسید، گفتند: چرا این غذا؟ (لن نَصبِرَ على 
طعام واحد) <61> 
هرگاه خداوند مثالى مى‏زد، مى‏گفتند: چرا این مثال ؟ (ماذا اراد الله بهذا مثلاً) <62> 
نشانه‏ى دیگر شرک، برترى دادن فامیل، مال، مقام و... بر اجراى دستور خدا است. در آیه 24
سوره توبه مى‏خوانیم : اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، فامیل، ثروت، تجارت و
مسکن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب‏تر باشد، منتظر قهر خدا باشید.
شرک به قدرى خطرناک است که با وجود آن که قرآن چهار مرتبه در کنار توحید، به 
احسانِ والدین سفارش کرده، امّا اگر والدین فرزند خود را به غیر خدا فرا خوانند، قرآن 
مى‏فرماید: نباید از آنها اطاعت کرد. <63> 
انگیزه‏هاى شرک 
مردم، یا به خاطر قدرت به سراغ کسى مى‏روند که قرآن مى‏فرماید: تمام مردم حتّى قدرت 
آفریدن یک مگس را ندارند، (لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له) <64> 
یا به خاطر لقمه نانى به سراغ این و آن مى‏روند، که قرآن مى‏فرماید: (لا یملکون لکم 
رزقاً) <65> 
یا به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ کسى مى‏روند که قرآن مى‏فرماید: (فانّ العزّه لله 
جمیعاً) <66> 
یا به خاطر نجات از مشکلات، دور کسى جمع مى‏شوند که قرآن مى‏فرماید: (فلا یملکون 
کشف الضرّ عنهم) <67> 
و در جاى دیگر مى‏فرماید: کسانى که به جاى خدا به سراغشان مى‏روید، بندگانى مثل 
خودتان هستند: (عباد امثالکم) <68> چرا شما بهترین آفریننده را رها مى‏کنید و به دیگران 
توجّه دارید؟ (تذرون احسن الخالقین) <69> 
مبارزه با شرک 
اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرک و دعوت به بندگى خالصانه خداوند
است.(ولقد بعثنا فى کلّ اُمّه رسولاً اَنِ اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت) <70> 
تمام گناهان، مورد عفو قرار مى‏گیرد، جز شرک. (اَنِ الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون 
ذلک) <71> انبیا مأمور بودند با صراحت کامل از انواع شرک‏ها برائت جویند. <72> شریک قرار دادن 
براى خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسیار کم باشد. اگر %99 کار براى خداوند و تنها یک 
درصد آن براى غیر خدا باشد، تمام کار باطل است. چنانکه قرآن مى‏فرماید: (و اعبدوا الله و
لا تشرکوا به شیئاً) <73> 
نه تنها بت‏ها و طاغوت‏ها، بلکه انبیا و اولیاى الهى نیز نباید شریک خداوند قرار گیرند.
خداوند به حضرت عیسى مى‏فرماید: آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را شریک خدا قرار
دهید. (ءانتَ قلتَ للناس اتّخذونى و امّى الهَین من دون الله) <74> شریک دانستن براى خداوند،
افترا، تهمت و گناه بزرگ است. (و مَن یشرک بالله فقد افترى اثماً عظیماً) <75> 
شرک، به قدرى منفور است که خداوند مى‏فرماید: پیامبر و مؤمنین حقّ ندارند براى 
مشرکان، حتّی اگر از خویشاوندانشان باشند، استغفار نمایند. (ما کان للنبیّ والّذین آمنوا اَن 
یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولى قُربی) <76> 
اسلام، با استدلال و منطق به مبارزه با شرک مى‏پردازد و مى‏فرماید: غیر خدا چه آفریده 
که شما به آن دل بسته‏اید!؟ (ماذا خلقوا من الارض) <77> مرگ و حیات شما به دست کیست ؟
عزّت و ذلّت شما به دست کیست ؟ 
آری، رها کردن خداوندى که قدرت و علم بى نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیائى رفتن 
که هیچ کارى به دستشان نیست، بزرگ‏ترین ظلم به انسانیّت است. اسیر جماد و انسان شدن 
و تکیه به صنعت کردن و کمک از عاجز خواستن خردمندانه نیست. یکى از اهداف نقل 
داستان‏ها و تاریخ گذشتگان در قرآن، ریشه کن کردن رگه‏هاى شرک است.
(0) نظر
X